حلما کوچولوحلما کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

حلما کوچولو

7ماهگیت مبارک دخترم

7ماه به همین زودی گذشت...7ماه با تو زندگی کردن...7ماه عاشقی کردن...7ماه در تو رشد کردن...7ماه از تو جون گرفتن...7ماه خوشحالی کردن... 7ماه مادر شدن...7ماه مدهوش تو شدن...7ماه با امید بیداری کشیدن... دختر عزیزم گل قشنگم،چراغ خونه ی ما ارامش زندگیم امید زندگیم نقش سبز زندگیم حضورت در زندگی ما جاودانه باد عزیزکم                             حلمای قشنگم 7ماهگیت مبارک                ...
28 خرداد 1394

علایق حلما گلی

عزیزم الان که دارم برات مینویسم شما 6 ماه و 23 روز سن داری،عشقم میخوام از علایقت بگم،عاشق عروسک کیتی دیوار اتاقت هستی،به محضی که میبینیش شروع میکنی به خندیدن و ذوق کردن حتی در اوج گریه کردن وقتی کیتی رو  میبینی میخندی ...عاشق کلیپس مامانی هستی به محض دیدنش خیلی ذوق میکنی...شبکه ی پویا رو هم خیلی دوست داری منم وقتی سرم شلوغه و کار دارم برات تلویزیون رو روشن میکنم و میزنم شبکه ی پویا تو هم محو تماشای اون میشی،عاشق برنامه ی جوجه طلایی پویا هستی...آینه رو هم خیلی دوست داری وقتی خودتو داخلش میبینی میری طرفش و سر و صدا میکنی از کتاب و دفتر هم خیلی خوشت میاد و عاشق پاره کردن کاغذی البته همراه با خوردن تکه های کاغذ همچنین جعبه ...
20 خرداد 1394

یه روز بهاری حلما گلی

سلام عسل مامان من و بابایی امروز شما رو بردیم باغ ارم خیلی خیلی بهمون خوش گذشت...شما هم با دیدن گل و گیاه و اب سرشار از شور و نشاط شده بودی...سعی میکردی گلا رو بکنی و بذاری تو دهنت...من و بابایی هم کلی ازت عکس گرفتیم،هوا هم خیلی گرم بود اخراش دیگه از دست گرما کلافه شده بودی و گریه میکردی... قربون خنده هات برم عزیزم...ایشالا که همیشه لبات خندون باشه                                               &nb...
11 خرداد 1394

اولین ماما گفتن حلما گلی

دخترم  امروز عصر وقتی من و شما تو اتاقت خوابیده بودیم.یه دفعه از خواب بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن،وقتی بلندت کردم که بهت شیر بدم با حالت گریه گفتی ماما...اون لحظه از عمق وجودم مادر بودن را احساس کردم،و اشک شوق بر گونه هام جاری شد،اخه نمیدونی خیلی صحنه ی قشنگی بود،خدای من شکرت بابت یکی دیگر از صحنه های قشنگ با حلما بودن...دخترم ممنون بابت اینکه یکبار دیگر خوشحالی زیادی و به مادرت هدیه دادی... حلما گلی این روزا شما کل خونه رو با غلت زدن وارسی میکنی،عاشق روسری و شال وکندن موی سر هستی.همش میگی ماما،بابا،نه نه...کلا خیلی عزیزتر و دوست داشتنی تر شدی...            &n...
4 خرداد 1394
1